جنایت فجیع و هولناک
سید احمد ضیا  نوری سید احمد ضیا نوری

آغاز

افغانستان دوره های حکومات زیادی را تجربه نموده مظالم زیادی را بدوش کشیده و ویرانیهای غیر قابل تصور را متحمل شده است. شاهان سلاطین و روسای جمهوری یکی پی دیگر آمدند رفتند و در صفحات تاریخ درد آلود افغانستان از خود کارنامه های نیک و یا زشت که بحث آن زمان میبرد بجا گذاشته اند. ریختن خون انسانهای بیگناه افغانستان توسط عمل وحشیانه انتحار و بمباران نیرو های گوناگون و اشغالگر صورت میگیرد و ادامه دارد.           و اما در مورد زنان:  تجاوزات هر روزه تکرار و مکرر توسط سلاح بدوشان متمرد، ستمکار، مادر نشانس، فرومایه و بیرحم ترین افراد روی زمین، خرید و فروش بسیار آزاد دوشیزه های جوان معصوم و پاکیزه سرشت افغان که در اکثر موارد عدهء خانواده ها نیز مسول این فجایع هستند. در اینجا هیچگونه بیم از بربادی ملت نیست! چونکه  خاموشی و سکوت دولت و حکومت افغانستان در مقابل چنین پدیده های غم انگیز، جنایات را در مقابل زنان افزونتر نموده است. از دوره های جهالت قبل از اسلام که اعراب دختر داشتن را ننگ میدانستند و چه وحشیانه آنانرا زنده بگور میکردند ولی در حال حاضر و عصر مدرن  تکنالوژی و ساینس امروز که انسان زیست دارد و با زنان در جامعه افغانستان برخورد غیر انسانی و ضد بشری صورت میگردد آیا؟ چه فرقی با دوره های پسین دارد؟ هیچ ........... اعراب آدمکش عمل و اقدام یکبار انجام میدادند و یکباره زنده بگور میکرند ولی زن ستیزان متحجر و بیباک در افغانستان زن را از آغاز که پا بر بساط هستی میگذارد تا به آخرین روز های عمرش هر روز و هر آن ساعت ویرا میکشند و شکنجه روحی مینمایند و گذشته از آن در بسا رویداد های تلخ اینگونه افراد ظاهرآ آدم ولی در باطن درنده،   چه آسان! چه سهل و چه رایگان زنان را قربانی هوسهای شوم حیوانی خود مینمایند.

از جمله صد ها هزار رویدادهای پر سوز و گداز و در سالیان اخیر مصداق این ادعا :  در بیست و هفتم اسد سال 1387 خورشیدی تجاوز بیک دختر سیزده ساله در ولایت تخار از سوی نه تن درنده، مورد دوم در چهارم اسد سال 1387 خورشیدی. تجاوز به دختر دوازوه ساله توسط پنج تن جنگلی در روستای در ولایت سرپل،  حوادث مشابهی در ولایات (کهن دژ) یا قهندوز کنونی، جوزجان، و فاریاب و اکثر نقاط افغانستان رخ داده که تا هنوز عاملان این حوادث به شکل رسمی مجازات نگردیده اند. سنگسار وقیحانه سکينه در ولایت بدخشان توسط اسلام نمایان تمدن ستیز و متحجر، بشهادت رسانیدن دخت جوان که مسئول برنامه های تلويزيون خصوصی طلوع در شهر کابل بود،  به شهادت رسانیدن ناديه انجمن شاعره شهیرشهر باستانی هرات افغانستان که چراغ دار راه علم و معرفت بود توسط شوهر نابخرد و سیه دل اش، قتل زنی در شهرمزار شريف بجرم پرتاب برف درب منزل اش در نزدیکی درب منزل قوماندان محلی، ربودن و معاوضه ی بیشرمانه صنوبر یازده ساله طفل بیوه زن و یتیم با سگ جنگی در ولسوالی علی آباد ولایت قهندوز، رویداد تلخ و غم انگیز دیگر در ولسوالی فرخار ولایت تخار که میخواستند طفل دوازده ساله بیوه زن را به عقد نکاح خود بیاورند لذا مادر این دختر ناگزیر بود تا عزیزشرا را از چنگال ددمنشان در محل دیگری پنهان نماید همان بود که همین گروه خواستگار به عنوان انتقام از مادر وی فاجعه آفریدید و تجاوز دسته جمعی شرمسارانه مادر نشناس ها با همین زن مظلوم شصت ساله انجام گرفت و صورت های کثیف و قبیح شان سیاه تر گردید. به شهادت رسانیدن نامردانه و بزدلانه مادری، با استفاده از سیاهی شب در کنار فرزندانش در ولایت پروان که مسوول برنامه های رادیو محلی بود، قتل فجیع جوان بیگناه شکیبا سانگه آماج خبرنگار تلویزیون خصوصی شمشاد بطور مرموزی درخانه اش در باغ بالای شهر کابل، بریدن بینی و گوش های عایشه توسط شوهرش در ششم اگست سال 2010 م و هزاران فجايع مملو از داغ و سوزو گداز که بر زنان سرزمین ما از دید خود لازم میدانند انجام میدهند.

چرا؟  زنان مادران و خواهران جامعه دردمند افغانستان از عملکرد منفور زن ستیزان باید تاوان سنگينی بدهند به کدام علت و به کدامين گناه نا بخشودنی!

در کدام یک از ادیان سماوی چنین پلیدیها وجود دارد که در جامعه جمهوری اسلامی؟ افغانستان صورت میگیرد!

 

جنایت فجیع وهولناک

گزراش خبر تکاندهندهء  را که از سایت خبری صدای امریکا دیدم و شنیدم شوک دیدم بدون آنکه مبالغه را چشمی کلام نمایم آن شب خواب از چشمانم رخت سفر بست که تا چه حد و حدودی ستم سنگین بر زنان در افغانستان ادامه دارد که بدون تردید هزاران چنین حوادث را نه می بینیم و نه میشنویم چونکه تحت پوشش خبر نمیآید.

 

جلوگیری از مرگ یک دختر جوان تحت شکنجه خانوادگی

 

 

پریگل چهارده ساله است که هفت ماه قبل از سوی فامیلش به زور به عقد نکاح یک مرد در امده است. کشیدن ناخن های پریگل توسط امبور، کندن موها و کندن گوشت وی با امبور در اولین نگاه موارد خشونت اعمال شده بر پریگل چهارده ساله را نشان می دهد.  با این حال پولیس که پریگل را در یک اطاق تاریک کشف کرده است می گوید که از مرگ جلوگیری شده است. پریگل حالا تحت مراقبت جدی داکتران قرار گرفته است. او در صحبتش با رئیس امور زنان ولایت بغلان گفت که باشنده ولایت بدخشان است و حاصل ازدواجش برای وی شکنجه دوامدار توسط شوهر و خوشویش است. در همین حال، رحیمه ظریفی رئیس امور زنان ولایت بغلان می گوید که کشنده ترین بیماری ها برای این عروس خردسال شکنجه های اعمال شده فشار شدید روانی می باشد. مدافعان حقوق زنان در این کشور می گویند که با گذشت ده سال تغییر بنیادی در رفع خشونت ها علیه زنان در این کشور به میان نیامده است و قوانین نافذه افغانستان کمتر به مجازات افراد که به زنان خشونت می کنند پرداخته است.

گزارش: از صدای امریکا  27 دسمبر 2011 م

اما این چهارده ساله معصوم و مظلوم که هنوز واژه ازدواج را نمیداند چگونه توسط پدر و مادر قسی القلب اش به عقد نکاح داده شده؟  و گذشته از آن هنوز و هنوز این طفل پاکیزه (پری و گل) از مفهوم و (چرا) ظلم و شکنجه چیزی نمیداند که توسط بی رحم ترین اشخاص وجدان مردهء ستم پیشه، شوهر و مادر شوهرش مورد حمله قرار میگیرد و به حالت که سنگ را بحالش بگریه میآورد با ( امبور) گوشت بدن اش را پاره میکنند، ناخن میکشند و موهای نازنین اش را پرپر و پریشان میسازند و در گوشه ای از اطاق تاریک محبوس مینمایند. آیا این فرشته منزه و بی دفاع چه درد را میکشد؟ آیا گاهی فکر نمیکند که پدر مادر، مسلمان و اسلام یعنی چه؟  آیا نباید از همه و همه نفرت داشته باشد، که حق به جانب است چون بوی تفهیم شده که در جامعه افغانستان (اسلام؟ و مسلمان؟) باید تابع قوانین ساخته و بافته خانواده و حکومت باشد. افسوس که دین اسلام را بازیچه هوسهای شوم و پلید خرافی خود قرار میدهند که نه چنین است بل اسلام بهترین و عالی ترین ادیان است که برای زنان حق و حقوق گذاشته، چنانچه بزرگان بسیار در مورد زن چه عالی گفته اند:

 

 

در نگرش حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی دانشمند بزرگ افغانستان و جهان چنین میآبیم که:

زن اولین مربی انسان در زندگی و مظهر اسم رب خداوند است. مادر از رهگذر تربیت فرزند، نقش ماندگاری در تربیت و تآمین صلاح و فلاح پیروزی جامعه ایفا میکند، ام نقش تربیتی زن در پرورش فرزندان خلاصه نمیشود، بلکه او در تعامل با همسر از نیروی مربیگری خود بهره میگیرد.

و در گفتار از فردوسی در جای شاهنامه از دلاوری ها و هوشیاری زنان ، سخن به میان آورده است و آنان را همپای مردان وارد اجتماع نموده، مقام ومنزلتی والا به زن بخشیده و این گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشیاری بسیار زیبا توصیف کرده است: این نشان از بزرگی وعظمتی است که فردوسی برای زنان قائل است، همان زنی که چون پارسا و پاک بود ودارای عفت و عصمت، از مردان تکاور و وزراء و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر وبالا تر جلوه می کند. یکی از نکات بسیار جالبی که در اشعار حکیم می توان یافت اظهار وفاداری کامل زن است، زن به عنوان موجودی وفادار و فداکار معرفی شده است به گونه ایکه در مواردی زیاد وجود خود را فدای مردان نموده تا حفاظت و نگهداری آنان را تضمین نماید.  پس زن مورد بحث فردوسی، راهنمای مردان جنگاور است، او می تواند خردمند تر از مردان باشد، و هوشیار تر ازفرمانروایان و زیرک تر از آنان. پس زن را باید ستود و ستودنیست.     

و در فرجام

عزیز میداریم نام شیر زنان مبارز, پاک نهاد, نیکنام , تمدن پرور, انسان دوست, با همت وبا غیرت افغان که در راه حفظ نوامیس ملی، شرف و وقار وطن، کسب استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، نهادینه سازی وحدت ملی، تحقق نظام مستقل ملی و مردم سالاری، در برابر مهاجمین خارجی و همچنان مبارزات سرنوشت ساز علیه نیروهای سیه دل عقبگرا و بیگانه پرست جانهای عزیز شانرا مردانه وار قربان نمودند، و افتخار جاوید و ابد را کمائی نمودند.

فخر مینماییم بنام مادران قهرمان که فرزندان اهل خرد و وانش را به بهای زندگی خود تربیت نموده و به خدمت میهن قرار داده اند.

زنده نگه میدارییم نام آن خواهرانیکه قدم های آگاهانه و انسان دوستانه شانرا در راه آزادی انسان بسوی یک نظام نوین، خردمندانه مترقی, دموکراتیک و قانونمند برداشته اند.  

تحسین مینماییم نام دختران و جوانانیکه صفحه ی کتاب را برای خود سازی و ساختار جامعه مدنی و کشور مستقل اش با مسوولیت و اشتیاق تمام ورق زده و رسم آموختن پیگیرانه ی درس و رسالت تعلیم را برای آینده گان به میراث گذاشته اند.

شکوهمند میداریم نام دوشیزه گان که چکیده های ذهن عاقلانه و محصول قلمهای سرنوشت ساز شانرا در خدمت آزاد سازی انسانهای اسیر و رهایی جامعه از قید نظام فیودالی و منا سبات کهن قبیلوی و زن ستیزان متحجر قرار میدهند و پیام آور شیون اجتماعی شکوهمند،  خردمند و فرهنگ قانونمند برای مردم شان گردیده اند.

میبالیم بنام زنان سخنور و با دانش نویسنده گان، ادبا  وشاعران که در داشته ها مرثیه ها و اشعار شان غمنامه ملت سوگوار و به خون نشسته ما بازتاب داده شده شکل گرفته و رنگ یافته است.                                                                                                                                                                                  یاد سبز و روشن زنان ستمدیده ی که در چهار دیواری خانه هایشان زندانی بوده اند و هیچگاه دریچه ی سعادت و خوشبختی برویشان گشوده نشده است و در محدوده ی همان اتاق جانهای عزیز شانرا از دست داده اند گرامی میداریم.

 

 

 

                                                                                                         دسمبر 2011 م                                                                                                                     گتنبرک، سویدن

 


December 29th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي